نظرات ارسالي
+
روزي مجنون از سجاده شخصي عبور کرد مرد نمازش را شکست و گفت : مردک در حال راز و نياز با خدا بودم تو چگونه اين رشته را بريدي ؟؟؟
مجنون لبخندي زد و گفت : عاشق بنده اي هستم و تو را نديدم تو چگونه عاشق خدايي که مرا ديدي ؟؟؟
داروخانه دكتر سليمي
94/1/10
شبستان نور
91/4/9
+
سلام...يه زحمته كوچيكي واستون داشتم.....به روزم...بيان يه چهارتا نظربدين دلمون رو خوش كنين

گروه جرقه ايراني
90/9/10
+
ازآدمها بگذر! دلت را گندهتر کن... ناراحت اين نباش که چرا جادهي رفاقت با تو هميشه يکطرفه است. . . مهم نيست اگر هميشه يکطرفهاي. . . شاد باش که چيزي کم نگذاشتهاي و بدهکار خودت، رفاقتت و خدايت نيستي. . . .

خادمة الشهدا
90/8/12
+
ميگما!بنظرتون خوب نيست ديگه درسامو بيارم روميز كامپيوترجلوسيستم انجام بدم؟؟؟؟؟ديگه اونجوري هم توپيامرسانم هم به درسام ميرسم...صرفه جوئي در وقتم هست ..خوبه؟:دي

ياربسيجي
90/8/11
+
خوب من سيب را چيدم
تا ببيني تو را ميخواهم نه بهشت را....

zohoor-e-monji
90/8/5
+
دست به صورتم نزن...
ميترسم بيوفتد...
نقاب خنداني که بر چهره دارم...
و بعد...
سيل...
سيل اشک هايم تو را با خود ببرد...
و باز من بمانم و تنهايي
لعل سلسبيل
90/8/5
+
بدون شرح

*احمد نباتي*
90/7/30